بانك اشعار شاعران معاصر

ساخت وبلاگ

یارای گریه نیست، به آهی بسنده کن

 

آری، به آه گاه به گاهی بسنده کن 

درد دل تو را چه کسی گوش می‌کند ؟

ای در جهان غریب ! به چاهی بسنده کن

دستت به گیسوان رهایش نمی‌رسد

از دوردست‌ها به نگاهی بسنده کن

سرمستی صواب اگر کارساز نیست

گاهی به آه بعد گناهی بسنده کن

اهل نظر نگاه به دنیا نمی‌کنند

تنها به یاد چشم سیاهی بسنده کن

 

بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

تاک در دبه بیانداز، خرابم کن عشقمنقلم دفتر شعر است کبابم کن عشقحال ناجور کجا ؟ صحبت انگور کجا ؟کارم از سرکه گذشته است شرابم کن عشق !چوب تابوت مرا خوب بسوزان و سپسدور میخانه بگردان و مذابم کن عشقمن هم بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 167 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

آمدی…پنجره ای رو به جهانم دادیماه را در شبِ این خانه نشانم دادیچشمهایم را از پشت گرفتی ناگاهنَفَسم را بند آوردی و جانم دادیجان به لب آمد و اسم تو نیامد به زبانتا به شیرینیِ یک بوسه دهانم دادیاز گُلِ پ بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 183 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

هنوز از پس این زخم ها تنت گرم استهنوز هستی و پشتم به بودنت گرم استهنوز ردِّ لبانم به صورتت باقی ستو جای بوسه ی من روی گردنت گرم استاگر چه ابری و سرد است روزها اماهوای ناحیه ی چشم روشنت گرم استدرست مثل بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

وقتی قلم میگیرم و از شعر لبریزمبر دستهایم حس دستان تو می سوزدلعنت به این راهی که بین من و تو افتاداین درز را خیاط باشی هم نمی دوزداین درز را خیاط باشی هم نمی دوزداین درز یعنی بین ما یک را ه می ماندیعن بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

رد شدی از من، شدم هر ثانیه بیمار ترروزگارم تیره تر شد، چشم هایم تارترشعرهایم تحت تأثیر حضورت بوده استرفتی و دور از تو این شاعر شده کم کار ترخاطراتت شب به شب از پا می اندازد مراای که رویای تو از کابوس، بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09

چاره ی درد بشر در هر زمان شادی ست
چهره ی غمگینِ من محتاجِ ازادی ست

در رهایی، سروها بی ترس می رویند
هر کجا آزادی آمد، غرق آبادی است

بنده ی انسان مشو، آزاد باش انسان!
این سخن یک هدیه ی نابِ خدادادی است

ای جهان! فریاد کن شعر رهایی را
گرچه براین دستها زنجیر ِ فولادی است

غیر ِ آزادی که در من بال می گیرد
بودنم معمولی و رفتارِ من عادی است

با سراپای وجودم می زنم فریاد
چاره ی درد بشر درهر زمان شادی است

#دکتر_شهاب_گودرزی

بانك اشعار شاعران معاصر...
ما را در سایت بانك اشعار شاعران معاصر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshaeran-moaser2 بازدید : 157 تاريخ : دوشنبه 29 مهر 1398 ساعت: 6:09